باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آواز نیامد!

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آواز نیامد! 

سلام برشما برادران و خواهران بزرگوارم، هر از گاهی بخود می اندیشم  که چرا؟ برخی از ما ها تا کمی مورد توجه ،قرار میگیریم ،!! به  نوعی فراموشی و خود باختگی ! ...دچار میشویم.!!

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز/ کان سوخته را جان شد و آواز نیامد!

آیا امروز که همه ما در این فضای مجازی به دور هم جمع شده ایم، گل میگوییم و گل میشنویم، عکسها،خاطرات و کارهایمان را به اشتراک میگذاریم،به معرفی روستاهای خود می پردازیم ...گروه تشکیل میدهیم به عشق الموت در خارج از فضای مجازی بدون هیچ چشمداشتی عاشقانه تلاش میکنیم ،از خودمان پرسیده ایم ؟!این صفحه در طول سه سال چگونه اداره شده است؟ 

چه مشکلاتی در طول این سه سال در مسیر حرکت و اهداف آن قرار داشته؟! واین مشکلات چگونه از سر راه برداشته شده؟! و دهها سوال دیگر!!!؟؟؟؟ 

چگونه موفق شدیم تورکتاب را راه اندازی کنیم؟ چگونه موفق شدیم طرح زیست محیطی نصب بنر را راه اندازی کنیم؟! چگونه در فراخوان مشترک دوم اردیبهشت مسولین محیط زیست الموت اینطور منسجم همدل و همزبان گام برداشته ایم؟... 

دوستان ،برادران،خواهران عزیزم ،فرزندان بزرگوارم ، تنها با اتحاد وهمدلی و حمایت از هم موفق شده ایم تا به امروز هرمانعی را از سر راه خود برداریم، قطعا" افراد فرصت طلبی هم هستند که بدلایل مختلف از این اتحاد و همدلی به خشم آمده اند، و بی شک مثل گذشته با ترفند های جدیدی تلاش خواهند کرد تا این اتحاد و همدلی را به نوعی ازبین ببرند، اتحاد ، "ما" ، را به من، تو ، او ، تقسیم کنند

و خدای ناکرده ما را مشغول بخود  نمایند! و به مرور زمان در صدد رسیدن به اهداف نامشروع وپلید خود همانا ایجاد تفرقه ، منافع شخصی، باندی و گروهی خود برسند... 

امروز که شما فرزندان خوب الموت ،با کمک دوستداران حقیقی،  طرح ها ی مختلف را بنحو احسن انجام داده اید بی شک  تعدادی ،چشم طمع دوخته اند، همانهایی که منتظر زمین خوردن همه ما بودند و حتی تصورش را هم نمیکردند!!!... 

دوستان خوبم امروز افراد و گروههای زیادی طمع به گروه دوستداران الموت دوخته اند و چشم طمع دارند!! تا به نوعی از آن بهره برداری نمایند...شک نکنید! 

بنده بدون دلیل ، این مطالب را عنوان نمیکنم، ...هوشیار باشیم! زحمات وتلاش خود را به یکباره فدای اهداف افراد فرصت طلب و منافق نکنیم!! به بدنبال لبخند های مصنوعی و تعریف و تمجید های آنی آنها ،نباشیم، امروز کسانی چهره حق بجانب گرفته اند که تا دیروز به انحا مختلف در مسیر حرکت روبه جلو پیج دوستداران الموت واهداف آن علنی سنگ اندازی میکردند، وبی پروا میگفتند یا ما یا هیچکس!!!!!!!!! جسارتا" چرا  برخی از ما تعقل نمیکنیم!و احساسی عمل میکنیم.! 

شما در نظر بگیرید، بارها این افراد فرصت طلب تلاش خود را کرده اند،و هم اکنون نیز با اینکه همه راهها را رفته ، باز هم دست بردار نیستند! 

ازکوچکترین ضعف ما بهره برداری  میکنند! از یک پست و حتی یک کامنت هم نمی گذرند! لقب دیکتاتور ، خود شیفته ،...به ما میدهند...در فضای پیج، علنی توهین میکنند،... من متعجبم از برخی عزیزانم که چرا؟ توجه ندارند! برادرعزیزم خواهر گرامیم ،فرزند خوبم شما در طول این مدت افراد مختلفی را دیده اید، که آگاهانه و به عمد آلت دست شدند! و نهایتا" به انزوا رفتند!!! وحتی برخی برای خودشان گروه درست کردند ولی موفق نشدند... 

عزیزی که امروز با زحمات خود در پیج نامی در کرده ای بخود بیندیش، اگر بجایی در این فضای مجازی رسیدی ، به همت وجود این خانه مجازی و تلاش شبانه روزی  خودت بوده ، پس قدر دان زحمات خود باش، که، بی شک  ما قدر تورا میدانیم! 

بودند افرادی که ، تلاش کردند، دوش به دوش حقیر برای این خانه مجازی زحمت کشیدند ولی چه شد؟...متاسفانه تعداد اندکی فرصت طلب یکشبه تمام زحمات اورا بباد دادند!!  

پس بیاییم بیندیشیم ، احساسی عمل نکنیم. اگر از ما برفرض انتقادی هم شد بدل نگیریم. بجای طعنه و کنایه بیاییم باهم صحبت کنیم ،نه اینکه  راه اشتباه دیگران را تکرار کنیم. با انتقاد ازهم و کارهایمان، و بانقد سازنده در صدد اصلاح و برطرف کردن اشتباهاتمان باشیم.نه اینکه در کنار فرصت طلبانی قرار بگیریم که آزمون خود راپس داده اند. 

این یادداشت صرفا" پیامی ، پدرانه به شما عزیزانم هست. پدری که خیر و صلاح شما را میخواهد، قطعا" بنده هم اشتباهاتی دارم ،چه خوب است که همه مامثل اعضای یک خانواده به بحث و گفتگوی منطقی بنشینیم. 

وراه گذشته واشتباه را تکرار نکنیم ، اول بخودم میگویم بعد به شما فرزندان عزیزم، در هرحال بقول

استاد سخن، سعدی شاعر شیرین سخن که می فرماید؛

ما نصیحت به جای خود کردیم/  روزگاری در این سرا بردیم

سعدی نیاید بگوش رغبت کس/ بر رسولان پیام باشد وبس! 

آری عزیزان!؛در سایه اتحادو همدلی است که میتوانیم هر روز با کمک هم گامهای مثبت و سازنده برداریم.

 بیندیشیم هر موفقیتی  کسب شده صرفا" دلیلش همدلی و همزبانی بوده است...حضور دوستان عزیزمان و همکاری مسولین محترم بوده است. ...بازهم تاکید میکنم از انتقادات بجا و سازنده ناراحت نشویم! بهم دیگر پشت نکنیم... زمینه برای دخالت افراد سوجو فراهم نسازیم. 

 پنجشنبه،4/2/93 ارادتمند شما ؛  شمس الدین رجبی

حسن صباح و مذهب نزاریه

 حسن صباح و مذهب نزاریه

حسن صباح (۴۶۴ قمری - ۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ قمری) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخه‌ای از پیروان امامان است اما به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را موعود (آخر الزمان) و امام آخر می‌دانستند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.

مذهب باطنی " مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه"

طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا می‌نمودند. اما دشمنانشان آنها را ملحد می‌نامیدند (ملحد = کافر، این کلمه اسم مفعول کلمهٔ لحد است و علت این که مسلمانان اسماعیلیان را ملحد می خواندند این بود که گمان می‌بردند پذیرفتن عقاید اسماعیلیان مانند آن است که انسان خود را دفن کند و سنگ لحد را بروی خود بگذارد). تحقیق و پژوهش دربارهٔ این فرقه، مخصوصا باطنیان الموت کار دشواری است؛ زیرا باید مطالب را از بین صدها لعن و نفرین و تعریف و تمجید دریافت.

علت نامیده شدن آنها به باطنی سه مورد ذکر شده:

چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی می‌کردند به باطنی معروف شدند.

آنها معتقد بودند که آنچه را که در دین‌شان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت می‌کنند و بنابراین باطنی نامیده شدند.

هدف باطنی انها بازگردانیدن ایران به شکوه و عظمت پیش از حمله اعراب بود. هدف اصلی حسن صباح بازگردانیدن ایران به شکوه و عظمت پیش از حمله اعراب بود و از آنجایی که حسن صباح یک دین جدید را ترویج می‌کرد و با خلفای عباسی و حکام سلجوقی دشمن بود، بنابراین در ایران مخالفان بسیاری پیدا کرد و خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر می‌کردند و او را فردی خون‌خوار و ستمکار معرفی می‌نمودند.

فدائیان، شیوهٔ حسن صباح در از بین بردن مخالفان

شیوهٔ حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته می‌شد، به نام فدائیان معروف بود. 

آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله می‌دانستند و به خود اجازه می‌دادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند. آن‌ها فقط مخالفان خود را که برای گسترش فرقه اسماعیلیه خطر ناک می‌دیدند می‌کشتند، هر چند مسائل ناشی از اشغال ایران و فساد روزافزون خلفای عباسی در رشد و گسترش این جنبش بی‌تاثیر نبود. 

 فداییان باطنی، بسیاری از سران سلجوقی را کشتند و این کار را نیز در زمان جانشینان حسن صباح از جمله کیابزرگ امید ادامه دادند. نهضت آنان نزدیک به ۹۵ سال ادامه داشت تا اینکه هلاکوخان شعلهٔ این جنبش را خاموش کرد و آخرین رهبر آنان که رکن الدین خورشاه نام داشت را به قتل رسانید. 

 

البته بعضی آن ها را به نام حشاشین می شناسند که اشتباه است زیرا حشاشین،حشیش فروش بودند وحشیش رابه صورت دارو میفروختند نه برای آدم کشی آن‌ها هیچ گاه از زهر و تیر استفاده نمی‌کردند و هیچ گاه از پشت به کسی خنجر نمی‌زدند... اگر چه گاهی اوقات گرفتار مامورین می‌شدند یا کار آن‌ها با زهر و تیر راحت تر می‌شد. این فرقه در ده سطح طراحی شده بود.و به افراد در سطوح پایین‌تر گفته می‌شد که قرآن علاوه بر معنای ظاهری معانی عمیق تر و نهفته‌ای نیز دارد.