ما را مثل عقرب
بار آورده اند ... ! مثل عقرب
!
ما مردم ، صبح که سر از بالین برمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم ، مدام همدیگر را می گزیم !
بخیلیم ؛ بَخیل
!
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته
باشد که سق بزند ، مثل این است که گوشت تن ما را می جود
!
تنگ نظریم ما مردم ... تنگ نظر
و بخیل
.
بخیل و بدخواه... وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد ، انگار خیال ما راحت تر است !
وقتی می بینیم کسی محتاج است ،
اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن
همدیگر بیم داریم!
محمود دولت آبادی