باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

تور کتاب به روایت آقای پانیک شهریاری باغدشت

برگزاری تور کتاب نشان داد که می توان از این گونه پتاسیل ها در جهت ارتقا فرهنگی منطقه استفاده کرد.

ایران کشوری است که علاوه بر تعدد اقلیم دارای فرهنگ ها و خرده فرهنگ هایی است که از جذابیت های ویژه ای برخوردار است که برخی از آن ها با شیوه های مدرن و نو باز آفرینی شده اند .مثل مراسم گلابگیری در کاشان - یا جشنواره انار که هر ساله یکی از فرهنگسرا های تهران اقدام به برگزاری آن می کند در الموت نیز چنین پتاسیل های فرهنگی وجود دارد که می توان از آن بهره برداری فرهنگی به عمل آورد

یکی از ویژگی های فولکلوریک کهن روستا های الموت  جشن و شادیهای آیینی است  که در زمره آداب ایرانیان باستان بوده است و خوشبختانه هنوز رگه هایی از ان تا امروز باقی مانده است .آیین های نوروزی ، چاووش خوانی، نوروزخوانی،  شیلانه ، آیین های تولد نوزادن ، کاشت و  برداشت محصولات کشاورزی  چون گندم و برنج گیلاس ، گردو ، چیدن سبزی کوهی به صورت  دسته جمعی از سوی دختران و پسران جوان و ..درزمره آن ها بشمار می رود.

هر چند اکنون  با هجوم مدرنیسم شیوه های کار جمعی و معاضدت های همدلانه از میان رفته است اما به نظر می رسد زنده کردن و حفظ آیین های شادی که در این خطه انجام می شده در زمره مسئولیت های آدم هایی است که این ضرورت را درک کرده اند .

تا جایی که نگارنده مطلع است  برنج ، گیلاس و گردو سه محصول عمده منطقه الموت است که احتمالا در مورد کشت و داشت و برداشت آن آیین هایی وجود داشته است از این رو می توان با اندکی کنکاش این جشن ها را باز آفرینی کرد و حتا تور هایی را برای آن طراحی و اجرا نمود وحتا از کمک شهر نشینان برای برداشت آن ها استفاده کرد. این تور ها می تواند دقیقا در راستای آینده الموت که پتانسل کلان گردشگری است نیز موضوعیت و اهمیت داشته باشد. مثلا تور گیلاس چینی _ تور نشاء کاری_ تور گردوچینی و...

در واقع هر ساله می توان  با کمک باغداران و نهاد های فرهنگی و کشاورزی جشنواره هایی از این مناسبت ها را سازماندهی کرد و علاوه بر ایجاد شادی و نشاط و همدلی به حفظ این ایین ها پرداخت و همچنین اهدافی را در قالب آن ها مورد توجه قرار داد.

خوشحالم که نخستین تور کتاب در الموت برگزار شد و دوستان خوبم در تهران ،قزوین و الموت دستان همت بالا زدند و کاری کردند کارستان که بازتاب آن بتدریج آشکار خواهد شد.

در این جا از دوست دیرینه و روزنامه نگارم  آقای آسماعیل آزادی که در این حرکت فرهنگی زحمت کشید و چه خوب که این گزارش را نیز تهیه کرد سپاسگزارم.

سرکار خانم وهابی که مسئولیت اجرای این تور فرهنگی را عهده دار بود سپاس ویژه داشته باشم ودیگر خوبان الموتی بویژه آقای خیری عزیز که افتخار پذیرایی از این عزیزان را برعهده داشتند سپاسگزاری کنم.

با سپاس از دوستان عزیزم آقایان مهندس قهاری ،آقای مافی ،دکتر محمد عسگری· مهندس خیری ،خانم قیصری  و خانم  سعیده دارابی ، سید نجم الدین حسینی آفتابدری ،خانم نصیری ، یدالله حسینی، آقای حسن پور ،علی گنجی ، آقای محمدی و همکاران  ، خانم نصیری شهرکی ، فراز سیگارودی ، محمد نصر الهی ،علی رشوند هرانکی ، شمس الدین رجبی -علی رشوند   ، علی اصغر میرزایی، مهرداد فلاح دهکی ،آقای طاهری و پیمان مسعودی و همچنین تشکر ویژه از آقای عظیمی مدیر گروه هنری ایشتار  و خانم نیکبخت به خاطر طراحی واجرای پوستر  و تابلوی زیبای تورکتاب الموت.

همچنین لازم می دانم  از مسئولان شهری  معلم کلایه ، شهردار، بخشدار ، امام جمعه ، آموزش و پرورش سازمان تبلیغات ، شورای شهر ،اداره کل کتابخانه های استان قزوین ، دانشگاه علمی کاربردی  و  مسئولان کتابخانه معلم کلایه ،خانم کاظمی و آقای حسینی و  همچنین مسئول کتابخانه رازمیان آقای سیاهکلی مرادی سپاسگزاری کنم

الموت فقط به مثابه یک نام (اسماعیل آزادی) باغدشت

 

الموت فقط به مثابه یک نام   (اسماعیل آزادی)

در چند سفری که امسال به الموت داشتم این معنا را بخوبی دیدم غالب روستا های الموت را نمی توان روستا نامید مجموعه ای از خانه های ویلایی که تنها در تعطیلات بوی زندگی می گیرند البته نه زندگی روزمره سنتی که می توانی در روستا ببینی و خاطره ای که از روستا سراغ دارید چرا که نه در کوچه هایش مرغ و خروسی می بینی و نه صدای ماغ گاو شیرده عمو حسین را می شنوی و نه بوی نان تازه ای مشام جانت را می نوازد.....

گویی الموت حد اکثر زنگ تفریح زندگی الموتیان شهر نشین است که برای دیدار پدر و مادر پیری که هنوز نفس می کشند ویا حداکثربرای باز خوانی خاطرات گذشته به الموت می آیند اما هر گاه که می آیند سقف های گلی خانه پدری را فرو می ریزند وخانه ای مدرن جای آن می سازند و باز هم به دنبال خاطرات کودکی خود می کردند......

اکنون خوب می فهمم چرا پانیک شهریاری که سعی کرد با شعر هایش به احیای هویت روستا های الموت بپردازد در ایجاد این خیال و نوستالژی عاشقانه شکست خورد و گوشه عزلت گزید...رنج تو را می فهمم چرا که آن نیز از این جنس است شمس عزیز!

نوشته ای از بن جان را که شمس الدین رجبی نوشته بود خواندم و همراه او بغض کردم.....چرخ های توسعه ، روستاهای کلاسیک الموت را زیر انبوه آهن و سیمان و جاده و برق ومناسبات عصر مدرن و ... نابود کرده است و از روستا های الموت تنها نامی بر جای مانده است.