همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود

اول خلقت

همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود

اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت،دموکراسی یک ملت،و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود. همان‌گونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع می‌شود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع می‌شود. ماه مهر آغاز کشت‌وکار در مزرعه‌ی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشت‌مان مهر‌آگین خواهد شد.

رئیس جمهور به مدرسه می‌رود و زنگ اول مهر را می‌زند. اما نه رئیس جهور می‌داند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار می‌دانند که مدرسه‌ها مان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زده‌اند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دل‌های ما نیز بوی زنگ زدگی می آید.
 ۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندان‌های زنگ زده می‌کنیم و به دست زندان‌بان‌های زنگ زده می‌سپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درمانده‌ی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگی‌های ما شد‌ه‌اند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد.

وقتی برای وزیرپیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا می‌گویم عقب ماندگیما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته می‌شود و اکنون با این شیوه‌های آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد می‌خشکانیم. گفت این ها حرف‌های مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم می‌گفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانه‌ها کند و بقیه انرژی‌اش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش می‌بندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمی‌رسد.

آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است،باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم.

پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود
لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آن‌ها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.

اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان‌ خودساخته رهایمان سازد   

  دکتر محسن رنانی

تسخیر الموت. دولت اسماعیلیان


💢تسخیر الموت. دولت اسماعیلیان

دولت اسماعیلیان حکومتی است که در سال ۴۸۳ (هجری قمری) با تسخیر قلعه الَموت در قزوین پایه‌گذاری شد و دوره فرمانروایی آن تا ۶۵۴ (هجری قمری) ادامه یافت. مرکز فرماندهی اسماعیلیان در الَموتِ قزوین بود و بیشترِ فعالیت آن‌ها مبارزه با خلفای بنی عباس و قبایل مغول بود.حسن صباح به عنوان شاخص‌ترین فرمانروای اسماعیلیان با انجام تبلیغات وسیع در بین کشاورزان و بینوایان توانست حوزهٔ قدرت خود را تا سوریه کنونی گسترش دهد. سرانجام دولت اسماعیلیه پس از حدود ۲۰۰ سال حکومت، با حملهٔ هلاکوخانِ مغول از بین رفت. اما سلسه امامت اسماعیلی بعد از سقوط الموت همچنان ادامه یافت.

اَلَموت منطقه ای تاریخی در شمال استان قزوین است که به علت فرمانروایی اسماعیلیان اهمیت زیادی در تاریخ ایران داراست. حکومت این گروه مذهبی با فرمانروایی حسن صباح به مرکزیت قلعه الموت آغاز و با حمله هلاکوخان به پایان رسید. این فرمانروایی توسط امامان اسماعیلی و با شیوه های مختلف اغلب مذهبی صورت میگرفته است.

حسن صباح (۱۱۲۴-۱۰۸۳ میلادی)

کیا بزرگ امید (۱۱۳۸-۱۱۲۴ میلادی)

محمد بن بزرگ امید (۱۱۶۲-۱۱۳۸ میلادی)

حسن بن محمد (حسن دوم) (۱۲۱۰-۱۱۶۲ میلادی)

علاالدین محمد (۱۲۲۱-۱۲۱۰ میلادی)

جلال الدین حسن (حسن سوم) (۱۲۵۵-۱۲۲۱ میلادی)

رکن الدین خورشاه (۱۲۵۷-۱۲۵۵ میلادی)


📡🆔 @baghedasht
💎🌿🌹

بیانیه انجمن اسلامی معلمان استان قزوین به مناسبت بزرگداشت مقام معلم

بیانیه انجمن اسلامی معلمان استان قزوین به مناسبت بزرگداشت مقام معلم

 

باسمه تعالی

به نام خداوند جان وخرد              کزین برتر اندیشه بر نگذرد

بیانیه انجمن اسلامی معلمان استان قزوین به مناسبت بزرگداشت مقام معلم

روز معلم درحالی فرا می رسد که همچنان مشکلات معیشتی و تنزل منزلتی به حرفه معلمی آسیب جدی رسانده و این آسیب دانش و مهارت معلمی را تحت شعاع قرار داده است.  بحران چهارگانه معیشت، منزلت، معرفت و مهارت ،نظام آموزشی را به شدت تهدید می نماید. نظامی که بیش از هر چیزی نیازمند دوری از سیاست زدگی و تمرکز گرایی می باشد تا در سایه نگرش علمی و حرفه ای جایگاه معلم به عنوان متغیر اصلی فرآیند آموزشی ارتقاء یابد و آموزش در مسیر صحیح خود قرار گیرد.

بی تردید تحقق این مهم در گرو تغییر رویکردهای کلان سیاست گزاران  و مسوولان نسبت به جایگاه آموزش و پرورش می باشد ؛ رویکردهایی که در چند دهه گذشته نتایج مثبتی از خود به جای نگذاشتند و امروزه اثرات زیان آور آن را در عرصه های مختلف فرهنگی ،اجتماعی و آموزشی با تمام وجود شاهدیم.

دولت به عنوان نماد اراده مردم وظیفه دارد که مطالبات انباشته شده را پیگیری نموده و برای رفع بحران های نظام آموزشی چاره ای بیندیشد. می دانیم دولت تدبیر وامید وارث بحران هایی از دولت نهم و دهم است که این بحران ها در آموزش و پرورش بیش از سایر بخش ها مشهود و ملموس است.

 با آغاز دولت یازدهم و رویکرد نسبتا مطلوب به امر مشارکت به ویژه تشکل ها در عرصه آموزش و پرورش روزنه امیدی ایجاد شد. اما محدودیت های این دولت در زمینه های اقتصادی مانع از تحقق مطالبات بر حق معلمان از جمله بازنشستگان گردیده است. محدودیتی که برای معلمان چندان قابل پذیرش نبوده و به حق همچنان خواستار رفع موانع به ویژه  مانع اصلی یعنی معیشت و ارتقای حقوق و مزایای معلمان به بالای خط فقر و رفع تبعیض نسبت به سایر کارکنان دولت می باشند.

سیاست راهبردی، سامان دهی و بهسازی نیروی انسانی، ارتقای مدیریت آموزشگاهی، و عملیاتی کردن بودجه و تمرکز زدایی برای رفع هفتصد و پنجاه چالش در آموزش و پرورش در دستور کار وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته است. چالش هایی که رفع آنها می تواند بسیاری از دغدغه های معلمان و کنشگران صنفی و فعالان تشکل ها را رفع نماید.

تحرک و پویایی معلمان، تجربه اعتراضات صنفی و نقش تشکل ها پس از روی کار آمدن دولت یازدهم امری قابل تحسین است که به عنوان یک فرصت می بایست مورد توجه همگان قرار گیرد چرا که هم معلمان کنش معقول و مدنی و تجربه مثبتی از خود به جا گذاشتند و هم دولت با سعه صدر و تشکیل کمیته ویژه نشان داد صدای معلمان را شنیده است و اراده ای برای پیگیری مطالبات معلمان در دولت شکل گرفته است.  در این راستا تعامل با مسئولان از یک سو و ارتباط با بدنه معلمان از سوی دیگر می تواند ضمن تقویت مدنیت در عرصه کنشگری فرهنگیان به حل چالش های آموزش و پرورش یاری رساند.در کنار تشکل ها از نقش رسانه نباید غافل بود و پیوند دوگانه تشکل و رسانه می تواند زمینه ساز گسترش آگاهی و تعمیق الزامات کنشگری مدنی با درک شرایط و واقعیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد.در شرایطی انجمن اسلامی معلمان استان قزوین به استقبال روزمعلم می رود و درسالروز شهادت فیلسوف بزرگ آیت الله مطهری  دست به قلم شده تا از حقوق تضییع شده معلم و معلمی دفاع کند.  

                مسوول کمیته حقوقی انجمن اسلامی معلمان استان قزوین اردیبهشت ماه 1395

مهتا سردار بزرگ ديلمي

مهتا سردار بزرگ ديلمي
مهدي اميري نظري 

پس از ظهور اسلام که اعراب به ايران حمله کردند، با شکست سنگين خسروپرويز سلسله ي ساسانيان سقوط کرد و با گسترش روز افزون دين اسلام در خاک ايران، اعراب نفوذي صد چندان به ايران پيدا کردند و سرتاسر سرزمين ايران به دست اعراب افتاد.اما يکي از مناطقي که سرسختانه در مقابل هجوم اعراب ايستادگي نمود، شمال ايران و به ويژه سرزمين گيلان بود. . در رشته کوه هاي جنوبي درياي کاسپي مردماني که آنها را کاسها ، کادوس ها و آمارد ها (ساکنان گيلان و غرب مازندران امروزي) و تپوريان( ساکنين مازندران شرقي و مرکزي امروزي) تشکيل مي دادند براي دفاع از وطن و استقلال خود اعراب (نه تنها اعراب بلکه تمام مهاجمان تاريخ اين سرزمين) را به سرزمين خود راه ندادند و با تمام وجود و بمانند همه ي تاريخ گذشته خود استقلالشان را حفظ کردند. پس از چندي تپوريان با اعراب صلح نمودند ولي ديلميان برخلاف تپوريان در دفاع از وطن و مقابله با اعراب بسختي ايستادگي نمودند و به دليل پيش بيني برنامه هاي يورشي اعراب، به زندگي آزاد در کوهستان خود اکتفا نکردند و در فرصتهاي مناسب بر اعراب تاخته و تا پاي جان سعي نمودند که آنها را از خاک ايران بيرون برانند.


نخستين جنگ ديلميان با تازيان بنا به روايتي معروف در سال 22 هجري توسط موتا سردار يا پادشاه ديلمي بود. مهتا يا موتا سردار بزرگ ديلم که از جانب گيلانشاه (معروف به گاوباره که فرزند گيلانشاه بن فيروز از سلسله گاوبارگان يا گابرگان که تختگاهش فومن بود) به مقام مرزبان پتشخوارگر منصوب شد که اين در زمان پادشاهي يزدگرد سوم بود. مهتا پس از جنگ نهاوند که تازيان آنرا “فتح الفتوحش” خوانده اند، سخت متأثر شد و تصميم گرفت تازيان را از کشور ايران براند. نيت خود را با فرماندهان کل سپاه ايران که فرخان زيبندي ، سردار سپاه ري و اسفنديار فرخزاد (برادر رستم، سپهسالار معروف ايران بودکه چندي پيش در جنگ قادسيه به دست تازيان کشته شده بود) سردار سپاه آذربايگان در ميان گذاشت و آنان را به همکاري دعوت کرد. آنان نيز اين دعوت را پذيرفتند. اما سپهسالاري همه اين لشکر و فرماندهي جنگ به عهده موتا پيشواي ديلميان بود. آنان با هم متحد شدند و فرماندهي مهتا -که مقام مرزباني پتشخوارگر بود- را پذيرفتند و به تمرکز نيروها در حوالي دشتبي(دستبي يا دشتپي) و تقسيم وظايف پرداختند و همگي آماده يورش به تازيان شدند......

ادامه نوشته

مدیریت منفعل، معلمان کنشگر

 مدیریت منفعل، معلمان کنشگر
 
اگر بخواهیم به توضیح یکی از برجسته‌ترین مشخصه‌های فضای حاکم بر آموزش و پرورش در سال 94 بپردازیم به نظر می‌رسد در حوزه نیروی انسانی و در دو بخش صف و ستاد یا همان معلمان و مدیران و مسوولان دو صفت را می‌توان برجسته‌تر دید.

هر قدر بدنه معلمان پویاتر و فعال‌تر می‌شد، بدنه ستاد و مدیران منفعل و محافظه‌کارتر می‌شد، گویا شکاف میان صف و ستاد پاشنه آشیلی است که در این نهاد پر شدنی نیست و نه تنها کاهش نمی‌یابد بلکه هر روز بر این فاصله افزوده می‌شود به ویژه اینکه پاسخ ندادن به انتظارات جامعه معلمی پس از روی کار آمدن دولت یازدهم بر این شکاف تاثیر منفی گذاشت و بر آن افزوده شد.
نه تنها انفعال مدیران در سطوح مختلف برطرف نشد و از فاصله این شکاف نکاست بلکه آن را هم عمیق‌تر کرد و هم گسترده‌تر، چرا که حتی منجر به شکاف درونی میان مدیران سطوح مختلف نیز شد. کسانی که در سطوح میانی منتظر بودند با تغییر دولت شاهد تغییرات نگرشی و عملکردی در آموزش و پرورش باشند و رویکرد اصلاح‌طلبی و تعادلی دولت خودش را در این نهاد نیز نشان دهد، دیدند چنان محافظه‌کاری شدیدی حاکم است که حتی در برخی شاخص‌های اصلاح‌طلبی مانند حضور زنان و پویایی زیرمجموعه عقبگردی هم صورت گرفته است؛ امری که داد نزدیکان به دایره نخست مدیریت را هم درآورد.
مدیریت منفعل حاکم بر آموزش و پرورش با تهدید وزیر به استیضاح و سپس اقدام به آن منفعل‌تر و محافظه‌کارتر شد و گویا هر قدر بر کنشگری فعالانه معلمان افزوده می‌شد مدیران برای اینکه تبعات این حضور و پویایی به آنها آسیب نرساند فاصله خود را با معلمان بیشتر می‌کردند، هر چند به ظاهر همراهی‌هایی نشان می‌دادند اما وقتی در جلسات و نشست‌های درونی تحت فشار و انتقاد قرار می‌گرفتند آنقدر عقب می‌نشستند که دیگر جای اشتراکی میان آنها و معلمان باقی نمی‌ماند.
انفعال و کنشگری دو بخش از یک مجموعه، آن را تکه و پاره می‌کند. مانند این می‌ماند که مسابقه طناب‌کشی باشد و در نهایت هیچ گروهی برنده نشود و طناب پاره شود و هر دو گروه بازنده شوند و سقوط کنند.
سال 94 سال باخت آموزش و پرورش بود و طناب آموزش پاره شد و سقوط مدیران و فعالان معلمی نتیجه دوگانه انفعال و کنشگری بود که می‌توانست در تعامل سازنده قدری شرایط این نهاد مهم و سرنوشت‌ساز را بهبود بخشد.
تئوری‌های مدیریتی می‌گوید پویایی یک مجموعه رمز موفقیت و پیشرفت آن است و مدیران موفق کسانی هستند که مجموعه خود را تشویق می‌کنند تا پویا باشند چرا که خلاقیت و نوآوری به بار می‌آورد و کارآمدی را افزایش می‌دهد. مدیران محافظه‌کار و بدون قدرت ریسک و تعامل،‌ مجموعه را منفعل می‌سازند و توان افراد آن مجموعه رابه هدر می‌دهند و موجب می‌شوند ناامیدی گسترش یابد و خمودگی حاکم شود.
در حالی که اگر مدیران آموزش و پرورش از پویایی معلمان استقبال و امید و اعتماد را در بدنه ایجاد کند و گسترش دهند برای آنها یک فرصت و قدرت خواهد بود تا مسائل مجموعه تحت مدیریت خود را به پشتوانه این قدرت و توان در مسیر ارتقا قرار دهند. امید است سال 95 سال تحرک، پویایی و نشاط و امید و اعتماد در نظام آموزشی ما باشد تا این نهاد بتواند نقش مفید و موثری داشته باشد.
بی‌تردید با توجه به شکل گیری مجلس جدید و حضور افراد با رویکرد اصلاح‌طلبانه و معلمانی که آشنا به مسائل آموزش و پرورش هستند سال آینده می‌توانند سرفصل جدیدی در حوزه آموزش و پرورش باشد. نويسنده؛
 محمد داوری

چرا تلگرام در ایران یک رسانه فراگیر شد؟

چرا تلگرام در ایران یک رسانه فراگیر شد؟

اگر به دنبال یک پیام‌رسان موبایلی که با استقبال مردم جهان مواجه شده هستید بی‌شک آن؛ واتس‌آپ است که اکنون کاربرانش در جهان یک میلیارد نفر شده‌اند. اما موضوع جالب اینجاست که این برنامه در ایران با استقبال کمتری مواجه شده و ایرانی‌ها از برنامه تلگرام بیشتر استفاده می‌کنند.

دلیل این استقبال چیست و چرا ایرانی‌ها برای زندگی در فضای مجازی، تلگرام را انتخاب کرده‌اند؟

حسین امامی مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانه‌های نوین در تحلیلی به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه می خوانید. در یکی دو سال اخیر، با فراگیر شدن تلفن‌های همراه هوشمند و افزایش نسبی سرعت اینترنت، نگاه قاطبه مردم ایران از سایر رسانه‌ها از روزنامه، مجله و تلویزیون گرفته تا رسانه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک و توئیتر به سمت پیام‌رسان موبایلی مثل موبایل سوق پیدا کرده است.

به عبارتی این پیام‌رسان‌های موبایلی ارزش افزوده جدیدی برای خط تلفن‌های همراه کاربران شده است که این نگاه نسبت به توئیتر و فیس‌بوک وجود ندارد حتی اینستاگرام هم به عنوان یک رسانه اجتماعی که فیلتر نیست، نتوانسته اولویت کاربران ایرانی باشد و انتخاب آنها باز هم تلگرام است.

هم‌اکنون تلگرام در ۲۰۰ کشور دنیا، دارای بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر فعال ماهیانه است و هر روز، ۳۵۰ هزار کاربر جدید به عضویت تلگرام در می‌آیند. بر اساس آنچه مدیران تلگرام می‌گویند، حدود یک‌چهارم ایرانی‌ها از برنامه پیام‌رسانی تلگرام استفاده می‌کنند...

ادامه نوشته

به نظر شما این مدرسه هوشمند که می گی یعنی چه ؟!

به نظر شما این مدرسه هوشمند که می گی یعنی چه ؟!

مدرسه هوشمند مدرسه‌ای فیزیکی است و کنترل و مدیریت آن، مبتنی بر فناوری کامپیوتر و شبکه انجام می‌گیرد و محتوای اکثر دروس آن الکترونیکی و سیستم ارزشیابی و نظارت آن هوشمند است. در چنین مدرسه‌ای یک دانش‌آموز هوشمند، با صرف وقت بر روی موضوعات به شکل مستمر، منابع و قابلیتهای اجرایی خود را توسعه و تغییر می‌دهد و این نکته‌ای است که به مسئولان مدرسه اجازه می‌دهد تا با توجه به تغییرات به وجود آمده و افزایش سطح اطلاعات دانش‌آموزان، آنها را برای اخذ اطلاعات جدید آماده نمایند.

مدرسه هوشمند مدرسه‌ای است که جهت ایجاد محیط یاددهی ـ یادگیری و بهبود نظام مدیریتی مدرسه و تربیت دانش‌آموزان پژوهنده طراحی شده است.

مدرسه هوشمند مؤسسه آموزشی است که در جهت فرآیند یادگیری و بهبود مدیریت به صورت سیستمی نظام یافته بازسازی شده تا کودکان را برای عصر اطلاعات آماده سازد.

دانش‌آموزان در مدرسه هوشمند نقش یاددهنده و یادگیرنده را برعهده دارند. در این مدرسه، برنامه درسی محدودکننده نیست و به دانش‌آموزان اجازه داده می‌شود از برنامه‌های درس خود فراتر گام بردارند. در این مدرسه روش تدریس براساس دانش‌آموز محوری است. تأکید بر مهارت فکر کردن و فراهم ساختن محیط یاددهی ـ یادگیری از راهبردها و خط مشیهای مدرسه هوشمند است. هفت اصل کلیدی در مدارس هوشمند عبارتند از: 1)دانش خلاق 2)استعداد یادگیری 3)توجه به فهم مطالب 4) آموختن با هدف تسلط و انتقال آن 5) ارزیابی آموخته‌ها به شکل متمرکز 6) غلبه بر مشکلات 7) مدرسه به عنوان یک سازمان آموزشی.

در مدارس هوشمند کامپیوتر جایگزین تخته سیاه و CD جای دفتر مشق را می‌گیرد. دانش‌آموزان می‌توانند از طریق اینترنت اطلاعات بسیاری را درباره هر موضوع که بخواهند بدست آورند. در این سیستم معلم و شاگرد هر دو تولید محتوای الکترونیکی و درس را به صورت CD ارائه می‌کنند. در این مدارس آموزش منحصر به معلم نیست و دانش‌آموز نقش اساسی در آموختن مباحث علمی دارد. دبیران با استفاده از محتوای درسی الکترونیکی موجب تفهیم بهتر مطالب درس و صرفه‌جویی در وقت می‌شوند و دانش‌آموزان هم این فرصت را دارند که توانایی و قابلیتهای خود را آشکار و به تولید محتوا بپردازند.

در این گونه مدارس کسب موفقیت دست‌یافتنی است و میزان آن به تلاش و پیگیری دانش‌آموزان و هدایت صحیح و جهت دار بستگی دارد. در این روش روح پژوهش و جست‌وجوگری،‌ جایگزین روحیه بی‌هدف دانش‌آموز خواهد شد. در این روش رکن اصلی برای هرگونه تغییر، تغییر در فکر است و ابزار و امکانات تنها وسیله‌ای برای جامه عمل پوشاندن به افکار هستند.

در مدارس هوشمند معلمان می‌توانند به جای اینکه تلاش کنند خودشان پاسخی برای پرسشهای دانش‌آموزان پیدا کنند، از آنها بخواهند پاسخ پرسشهایشان را در کامپیوتر پیدا کنند و برای بقیه بازگو کنند.

مدارس هوشمند مدارسی هستند که مبانی توسعه آنها استفاده از فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات می‌باشد و تفاوت آن با مدارس مجازی این است که در این مدارس دانش‌آموزان باید حضور فیزیکی داشته باشند اما در مدرسه مجازی، دانش‌آموز و معلم می‌توانند کیلومترها از هم فاصله داشته باشند. معلمان مدارس هوشمند الزامی به متخصص بودن در حوزه IT ندارند بلکه باید بتوانند از سیستم این مدرسه مطلع باشند و از امکانات آن خوب استفاده کنند. معلم باید خوب بداند که منابع در کجاها وجود دارند که وقتی دانش‌آموزان سؤالی مطرح کردند آنان را به منابع موردنظر راهنمایی کند.

ارتباط والدین با مدرسه، از طریق کامپیوتر انجام می‌گیرد و این امکان را دارند که با مدیر یا معلمان مدرسه ارتباط برقرار کنند و از وضعیت تحصیلی فرزند خود آگاه شوند.

کتابخانه این مدرسه، یک کتابخانه الکترونیکی است و دانش‌آموز می‌تواند به صورت Online از آن استفاده نماید. محیطهای گفت‌وگو، بحث و پرسش و پاسخ به صورت همزمان و ناهمزمان دراین مدرسه فعال است.البته از این موضوع نیز نباید قافل باشیم که استفاده از انواع نرم‌افزارها و محتواهای آموزشی غیراستاندارد می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به آموزش وارد و یادگیرندگان را دچار سردرگمی کند. برای ایجاد مدرسه هوشمند و یا کلا ورود فناوری اطلاعات به مدارس وزارت آموزش و پرورش باید به دنبال ایجاد بانکهای اطلاعاتی قوی و هماهنگ باشد که بتواند شبکه آموزشی قوی استاندارد را اتخاذ کند تا خدمات محتوایی و آموزشی را به راحتی در دسترس مدرسه قرار دهد. منبع؛ معلم گفت