باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

قلعه اسماعیلیان در طبس

قلعه اسماعیلیان در طبس

 

در زمان سلجوقیان، اسماعیلیان بر طبس استیلا یافته و قلاع محکمی در کوههای آن ساختند. مهمترین این قلعه ها قلعه معروف برای تربیت فدائیان مطلق می باشد. طبس در این زمان پایتخت اسماعیلیان قهستان، و نیز مرکز آموزش فدائیان مطلق (که مستقیماً از قلعه الموت دستور می گرفتند) بوده است.

در خراسان در آن زمان چند قلعه جدید بود که در دوره سلجوقیان بنا شده بودند و سبک ساختمان قلاع مزبور نشان می داد که از ابنیه تازه بوده است. اما سبک بنای قلعه طبس آشکار می کرد که در یکی از دوره های گذشته بنا گردیده، شاید در دوره ای هنوز اسلام به خراسان نیامده بود. قلعه در میان کوه به طوری بنا شده بود که وقتی کسی از قلعه خارج می شد و به آن می نگریست متوجه می گردید که کوه با یک سربالایی خیلی ملایم به طرف بالا می رود. شیب کوه از خارج به سوی قلعه بقدری کم بود که در موقع راه رفتن شخص احساس نمی کرد که از یک سربالایی بالا می رود. بهمین جهت شیب مزبور مانع از این نمی شد که از پایین کوه قلعه طبس را در بالای کوه مشاهده ننمایند.  

دور نمایی از قلعه ی حسن صباح

 

در چهار طرف قلعه وضع کوه همین طور بود و در چهارسمت، زمین با یک شیب ملایم به سوی قلعه می رفت و در هر سمت مجراهای مخصوص از خارج منتهی به قلعه می شد. سازندگان قلعه، بدین سبب زمین را نسبت به قلعه دارای شیب کرده بودند که آب باران و برف از چهار سمت به سوی قلعه برود و از راه مجاری مخصوص وارد مخازن آب شود، چون به طریق دیگر نمی توانستند در آن کوه برای سکنه قلعه آب فراهم نمایند. همچنین وضعیت فیزیکی قلعه به گونه ای بود که دروازه قلعه احتیاج به نگهبان نداشت.

 

برای اینکه از هیچ طرف امکان صعود از کوه میسر نبود و کسی نمی توانست خود را به قلعه برساند و هیچکس نمی توانست بعد از خروج از قلعه از کوه پایین برود مگر اینکه خود را پرت کند که در اینصورت لاشه اش به زمین می رسید. در طرفهای مشرق و مغرب و شمال قلعه فقط کوه بود و جز قلل کوهها چیز دیگری به چشم نمی خورد. اما در قسمت جنوب یک وسعت روشن وجود داشت که آنجا جلگه ای بود بنام طبس و چون قلعه مزبور نزدیک به این جلگه بود، اسماعیلیان آنرا «قلعه طبس» می گفتند.

 

نکته: اسماعیلیان در سراسر کشور قلاع زیادی داشتند که دور از چشم ماموران حکومتی، در آنها فعالیت می کردند. قلعه طبس، یکی از این قلعه ها بوده که وظیفه تربیت فداییان اسماعیلیه را بر عهده داشته و بدین سبب از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. برخی این قلعه را به اشتباه، قلعه الموت می خوانند. در حالی که قلعه الموت، مرکز حکومت حسن صباح و در کوه الموت، نزدیک قزوین، واقع بوده است.   

در ادامه مطلب بخوانید: 

قلعه تربیت نیروهای فدایی اسماعیلیان تحت فرمان حسن صباح ...

ادامه مطلب ...

حسن صباح -الموت -باغدشت

 همه چیز در باره حسن صباح و اسماعیلیان -حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود. مذهب وی و پیروانش اسماعیلیه بود.( که شاخه‌ای از تشیع است...   

مردم محلی الموت را قلعه حسن نیز می نامند . حسن صباح که ابتدا در دره اندج رود اقامت داشت در سال 483 با کمک طرفدارانش به قلعه راه یافت و 35 سال در آنجا ماند  ... 

-طبس در این زمان پایتخت اسماعیلیان قهستان، و نیز مرکز آموزش فدائیان مطلق (که مستقیماً از قلعه الموت دستور می گرفتند) بوده است... 

  

 او با ساختن دژ ها در بلندی کوه ها و کنترل راه ها ی دسترسی به دره ، مدیریت و نظام مالکیتی دره ی الموت را بر اساس جغرافیای طبیعی آن پایه گذاری کرد . عبارت مهم : سیدنا خداوندگار الموت . نقش او را در نظام مدیرتی الموت نشان می دهد .

با این تفاوت که آنان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را امام زمان و امام آخر میدانند.  

مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.) حسن صباح کتابخانه ای در الموت داشته و دانشمندی بوده، که به دانش های ستاره شناسی و داروسازی گرایش داشته است . همچنین او مردی برجسته و شگرف بود ، سیاستمداری مدیر و مدبر ، سازمان دهنده ای توانمند، متفکر ، پارسا و مردی پرهیزکار بوده است . وی را سیدنا " سرور ما " می نامیدند .  

 

چگونگی تسخیر الموت

قبل از حسن صباح،شخصی به نام "علوی مهدی" بر قلعه ی الموت فرماندهی می کرد،حسن فردی را مامور کرد تا او و سربازانش را به اسماعیلیه دعوت کند ، او ظاهرا" دعوت را قبول کرد،اما پس از شناسایی سربازان اسماعیلی آنها را به بهانه ای به بیرون از قلعه فرستاد و در دژ را محکم بست، پس از مدتی علوی مهدی دوباره مجبور به پذیرش سربازان شد، حسن صباح هم به همراه شماری از یارانش وارد قلعه شد و علوی مهدی که توان رویارویی را در خود نمی دید بدون خونریزی از قلعه بیرون رفت. حسن صباح سه هزار دینار برای قلعه به او بخشید.

حسن صباح بارفتن به الموت بانام دهخدا و با گرفتن الموت و استقرار در دژ الموت ، شاخه اسماعیلیان نزاری را پایه گزاری کرد.

حسن صباح بعد از فتح الموت هفتاد و دو دژ دیگر را نیز تصرف کرد و نیروی قوی ای برای مقابله با حکومت حاکم فراهم آورد.با تصرف دژهای فراوان مردم خراسان هم به اسماعیلیه و دین باطن روی آوردند و از پیروان سرسخت اسماعیلیه شدند . و سر انجام توانست علنا بر ضد ملکشاه سلجوقی و وزیرش خواجه نظام الملک طوسی که با اسماعیلیان شدیدا مخالف بودند به مبارزه برخیزد.

 از این کار دو هدف داشت:

هدف اول و اصلی آزاد کردن ایران از زیر سلطه اعراب بود .

هدف دوم ترویج مذهب اسماعیلی در ایران... 

 

پایان راه حسن صباح حسن صباح شخصی زاهد بود و توان رهبری بی نظیری داشت.وی دو فرزند خود را به قتل رساند؛ یکی را به اتهام شراب خواری و دیگری را به اتهام دست داشتن در قتل حسین قائنی. در هنگام محاصره ی مقر حکومتش هم فرزندان و هم همسر خویش را به دژی امن فرستاد و به رئیس آنجا گفت که امور زندگی شان را از نخ ریسی بگذارنند. او رهبر ایرانیان در مبارزه علیه حاکمیت عباسی و عنصر ترک نژاد(سلجوقی) وابسته به آن،بود. پس از مرگش کیابزرگ امید،که در راس شورای انتخابی حسن صباح قرار داشت، حاکمیت الموت را بر عهده گرفت. رشیدالدین فضل الله درباره ی فوت وی و چگونگی ادامه ی هدایت نهضت که حسن آن را به صورت شورایی تعیین نمود، می نویسد:«... و در ماه ربیع الآخر ثمان عشره و خسمائه حسن صباح بیمار شد. مدتی بر خود ظاهر نمی کرد و بر عادت خویش قیام و قعود می نمود و چون کار سخت شد از لمسر، کیابزرگ امید را بخواند و ولی عهدی بر او تفویض کرد، و به جای خویش معین فرمود و دهدار ابوعلی اردستانی را بر دست راست(تمکین داد) و دعوت و دیوان تخصیص بدو حوالت کرد.حسن آدم قصرانی را بر دست چپ و کیا باجعفر را که صاحب جیش بود در پیش رو و وصیت کرد که تا آنگاه که امام بر سر ملک خویش آید به اتفاق و استصواب هر چهار کار می سازند و او در شب چهار شنبه ششم ماه ربیع الاخر سنه ی ثمان عشر و خمسائه از دنیا انتقال داد»...

ادامه مطلب ...