در طلیعهی سال جدید از خداوند کریم به دعا میخواهیم که:
باغ جان را تازه و سرسبز دار...
خانهتکانی دل با بیرونراندن تمامی بدیها و جایگزیننمودن هر آنچه نام و نشانی از خوبیها دارد، به انتهای خود نزدیک میشود و با چند جابهجایی کوچک، دستکم برای یکسال آینده، دل را از گزند پلیدیها رهایی میبخشیم.
یادمان باشد خانهای زیبا و دوستداشتنیست که صاحبخانهاش دلی پاک، مهربان، آرام و خالی از تمامی بدیها داشته باشد. هیچگاه نباید از یاد برد نوبتی هم اگر باشد، امسال نوبت خانهتکانی دلهاست! خانه هرچند زیبا، خانه هرچند خوش آبورنگ و خانه هرچند شیک و مجلل، وقتی زندگی در آن لطف دارد که ساکنانی داشته باشد با دلهایی مهربان و خالی از تمامی بدیها. برای لذتبردن از خانهای که در آن روزگار میگذرانیم، امسال پیش از خانهتکانی، به سراغ دلهایمان برویم و خانهتکانی را از دلهایمان آغاز نماییم که مهمتر از خانهتکانی نوروزی، خانهتکانی دلهاست. عید شادمانگیها و شادیآفرینیها مبارک.
ما را مثل عقرب
بار آورده اند ... ! مثل عقرب
!
ما مردم ، صبح که سر از بالین برمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم ، مدام همدیگر را می گزیم !
بخیلیم ؛ بَخیل
!
خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته
باشد که سق بزند ، مثل این است که گوشت تن ما را می جود
!
تنگ نظریم ما مردم ... تنگ نظر
و بخیل
.
بخیل و بدخواه... وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد ، انگار خیال ما راحت تر است !
وقتی می بینیم کسی محتاج است ،
اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن
همدیگر بیم داریم!
محمود دولت آبادی