باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

باغدشت

معرفی روستای باغدشت-الموت شرقی

حسن صباح -الموت -باغدشت

 همه چیز در باره حسن صباح و اسماعیلیان -حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود. مذهب وی و پیروانش اسماعیلیه بود.( که شاخه‌ای از تشیع است...   

مردم محلی الموت را قلعه حسن نیز می نامند . حسن صباح که ابتدا در دره اندج رود اقامت داشت در سال 483 با کمک طرفدارانش به قلعه راه یافت و 35 سال در آنجا ماند  ... 

-طبس در این زمان پایتخت اسماعیلیان قهستان، و نیز مرکز آموزش فدائیان مطلق (که مستقیماً از قلعه الموت دستور می گرفتند) بوده است... 

  

 او با ساختن دژ ها در بلندی کوه ها و کنترل راه ها ی دسترسی به دره ، مدیریت و نظام مالکیتی دره ی الموت را بر اساس جغرافیای طبیعی آن پایه گذاری کرد . عبارت مهم : سیدنا خداوندگار الموت . نقش او را در نظام مدیرتی الموت نشان می دهد .

با این تفاوت که آنان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را امام زمان و امام آخر میدانند.  

مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.) حسن صباح کتابخانه ای در الموت داشته و دانشمندی بوده، که به دانش های ستاره شناسی و داروسازی گرایش داشته است . همچنین او مردی برجسته و شگرف بود ، سیاستمداری مدیر و مدبر ، سازمان دهنده ای توانمند، متفکر ، پارسا و مردی پرهیزکار بوده است . وی را سیدنا " سرور ما " می نامیدند .  

 

چگونگی تسخیر الموت

قبل از حسن صباح،شخصی به نام "علوی مهدی" بر قلعه ی الموت فرماندهی می کرد،حسن فردی را مامور کرد تا او و سربازانش را به اسماعیلیه دعوت کند ، او ظاهرا" دعوت را قبول کرد،اما پس از شناسایی سربازان اسماعیلی آنها را به بهانه ای به بیرون از قلعه فرستاد و در دژ را محکم بست، پس از مدتی علوی مهدی دوباره مجبور به پذیرش سربازان شد، حسن صباح هم به همراه شماری از یارانش وارد قلعه شد و علوی مهدی که توان رویارویی را در خود نمی دید بدون خونریزی از قلعه بیرون رفت. حسن صباح سه هزار دینار برای قلعه به او بخشید.

حسن صباح بارفتن به الموت بانام دهخدا و با گرفتن الموت و استقرار در دژ الموت ، شاخه اسماعیلیان نزاری را پایه گزاری کرد.

حسن صباح بعد از فتح الموت هفتاد و دو دژ دیگر را نیز تصرف کرد و نیروی قوی ای برای مقابله با حکومت حاکم فراهم آورد.با تصرف دژهای فراوان مردم خراسان هم به اسماعیلیه و دین باطن روی آوردند و از پیروان سرسخت اسماعیلیه شدند . و سر انجام توانست علنا بر ضد ملکشاه سلجوقی و وزیرش خواجه نظام الملک طوسی که با اسماعیلیان شدیدا مخالف بودند به مبارزه برخیزد.

 از این کار دو هدف داشت:

هدف اول و اصلی آزاد کردن ایران از زیر سلطه اعراب بود .

هدف دوم ترویج مذهب اسماعیلی در ایران... 

 

پایان راه حسن صباح حسن صباح شخصی زاهد بود و توان رهبری بی نظیری داشت.وی دو فرزند خود را به قتل رساند؛ یکی را به اتهام شراب خواری و دیگری را به اتهام دست داشتن در قتل حسین قائنی. در هنگام محاصره ی مقر حکومتش هم فرزندان و هم همسر خویش را به دژی امن فرستاد و به رئیس آنجا گفت که امور زندگی شان را از نخ ریسی بگذارنند. او رهبر ایرانیان در مبارزه علیه حاکمیت عباسی و عنصر ترک نژاد(سلجوقی) وابسته به آن،بود. پس از مرگش کیابزرگ امید،که در راس شورای انتخابی حسن صباح قرار داشت، حاکمیت الموت را بر عهده گرفت. رشیدالدین فضل الله درباره ی فوت وی و چگونگی ادامه ی هدایت نهضت که حسن آن را به صورت شورایی تعیین نمود، می نویسد:«... و در ماه ربیع الآخر ثمان عشره و خسمائه حسن صباح بیمار شد. مدتی بر خود ظاهر نمی کرد و بر عادت خویش قیام و قعود می نمود و چون کار سخت شد از لمسر، کیابزرگ امید را بخواند و ولی عهدی بر او تفویض کرد، و به جای خویش معین فرمود و دهدار ابوعلی اردستانی را بر دست راست(تمکین داد) و دعوت و دیوان تخصیص بدو حوالت کرد.حسن آدم قصرانی را بر دست چپ و کیا باجعفر را که صاحب جیش بود در پیش رو و وصیت کرد که تا آنگاه که امام بر سر ملک خویش آید به اتفاق و استصواب هر چهار کار می سازند و او در شب چهار شنبه ششم ماه ربیع الاخر سنه ی ثمان عشر و خمسائه از دنیا انتقال داد»...

ادامه مطلب ...

آقای الموتی وباغدشت

 آقای الموتی:

جناب آقای رجبی سلام  

آقا ما به بعضی از نامها و کلمه ها آلرژی پیدا کردهایم. هرجا اسمی از حسن صباح میبینیم یا میخوانیم، احساس میکنیم که موضوع حتماً مربوط به الموت است. انگار آقای حسنصباح فقط مال الموتیهای عزیز و مهربان است.

جناب رجبی مطلب جالبی را پست فرمودهاید.

انشا،الله که کمی از پولهای میلیاردی را که به ناکجا میرود، مسئولین صرف بازسازی این مکانها نمایند تا برای نسلهای بعد هم اندکی از آثار تاریخی به جا بماند.

فرصت را غنیمت میشمارم و پیشاپیش عید را به شما برادر عزیز و بزرگوار که از آشناییتان در این مدت و در این فضای مجازی بسیار مسرور و مغرور شدم و هچنین به خانواده عزیزتان تبریک میگویم. آقای رجبی خدمتتان بدون اغراق عرض میکنم، که دوستی مجازی با شما در این فرصت کوتاه که با هم آشنا شدیم برایم بسیار با ارزشمند و گوارا بوده و هست. امیدوارم که روزی سعادت این را داشته باشم تا در عالم حقیقی هم روی ماهتان را ببوسم و دست گرمتان را که همواره یاریم نموده بفشارم. انشاءالله

 

پاسخ:


سلام جناب آقای الموتی


حضرتعالی بهتر از حقیر واقفید که هویت هر ملتی به تاریخ اش بستگی دارد،در واقع، هویت ملی برای یک ملت، به منزله‌ی روح برای بدن است که فقدان آن به منزله‌ی مرگ خواهد بود...متاسفانه متوالیان امر همانطور که اشاره فرمودید اصلا" توجهی به باز سازی چنین اماکن تاریخی این چنینی ندارند! و خیلی از این آثار مثل تخت جمشید روبه ویرانی است، یکی مثل طالبان آثار تاریخیش رابه گلوله می بند!! 

وبرخی از متولین امر با بی توجهی تیشه به ریشه اینگونه اماکن تاریخی می زنند!! وجای بسی تاسف است.حالاهم عده ای با فریب افکار عمومی دم از بهار ایرانی وهویت ایرانی می زنند!... 

 
جناب آقای الموتی این روزها واقعا" دوستان خوب و بزرگوارم، امثال حضرتعالی، بیش از حد ،بنده حقیر رابا کامنت های ارزشمندشان شرمنده کرده اند، امیدوارم شایسته اینهمه محبت و بزرگواری شما دوستان خوبم باشم. 


بی شک برایم داشتن دوستان فهیم و فرهیخته ای چون شما مایه مباهات بوده و دیدارتان در عالم حقیقی آرزو، که، امیدوارم در آینده ای نه چندان دور محقق شود... 


درخاتمه بنده هم پیشاپیش عید سعید باستانی را به شما وخانواده محترمتان تبریک وتهنیت عرض می نمایم ، وبرایتان از درگاه باری تعالی آرزوی سلامتی وموفقیت دارم.

شمارم و پیشاپیش عید را به شما برادر عزیز و بزرگوار که از آشناییتان در این مدت و در این فضای مجازی بسیار مسرور و مغرور شدم و هچنین به خانواده عزیزتان تبریک میگویم. آقای رجبی خدمتتان بدون اغراق عرض میکنم، که دوستی مجازی با شما در این فرصت کوتاه که با هم آشنا شدیم برایم بسیار با ارزشمند و گوارا بوده و هست. امیدوارم که روزی سعادت این را داشته باشم تا در عالم حقیقی هم روی ماهتان را ببوسم و دست گرمتان را که همواره یاریم نموده بفشارم. انشاءالله